به نام خداوند جان آفرین
|
هوشو دوستي دارد به نام احمدو كه برادر شيري اوست . پدرش عمو ابرام و مادرش ننه سكينه است. هوشو اغلب با احمدو و فاطو خواهرش ، در خانه آنها بازي مي كند. آنها دوتا برادر كوچك هم دارند به نام محمد كه به او مملو و محمود ، كه به او قشنگو مي گویند و ادامه زیبای زندگی وی .... که شما را دعوت به خواندن این کتاب بی نظیر میکنم |
عموي ديگر هوشو ، -اسدا...- نظامي است ودر كرمان خدمت مي كند. هوشو منتظر آمدن عمه اش، -رخساره- با دختركوچولويش مهينو وشوهرش ممصادق است. ممصادق اغلب عمه رخساره را كتك مي زند و رابطه خوبي با خانواده همسرش ندارد. او دكان بقالي دارد. |
يکی از عموهای هوشو ، به نام قاسم ، معلم است . عمو مجرداست و در اتاقش كه معمولاً هوشو را به آن راه نمي دهد ، كتاب ، شيشه هاي عطر و تفنگ دارد . قاسم جزو تعداد افراد قليلي است كه در آن منطقه ، كت و شلوار مي پوشد |
راويِ خاطرات ، «هوشنگ مرادي كرماني است» ، كه او را در کودکی ، هوشو صدا مي زنند. آغاز خاطرات او از دوران كودكي ، زماني است كه هنوز به مدرسه نمي رود . او در روستاي سيرچ از توابع كرمان ، با پدربزرگش ، آغ بابا ومادر بزرگش ، ننه بابا زندگي مي كند . مادرش پس از به دنيا آوردن او میمیرد و پدرش در سيستان و بلوچستان به عنوان ژاندارم خدمت مي كند
|